به گزارش شهرآرانیوز، حرکت و رشد در وجود اندیشههای مختلف شکل میگیرد. هنگامی که افراد در جامعه بتوانند با غیریت خود گفتگو کنند، مسیر برای احیای هویتهای مختلف باز خواهد شد. رسانه در این میان نقشی محوری و اصولی دارد، چنان که میتواند به آماده سازی بستر گفتگو و تعامل دست بزند یا زمینه آن را نابود کند. امروزه رسانههای رسمی بیشتر در جهت یکسان سازی تلقیها و انتقال پیام از بالا به پایین عمل میکنند. چالشی که به شکل نگرفتن هم بستگی اجتماعی و به تبع آن ازبین رفتن سرمایههای اجتماعی منجرخواهد شد. دراین میان، رسانه محلی لایهای است که میتواند با واردکردن مردم به جریان رسانه ای، فضای تعامل را آسان کند و رضایت و اعتماد عمومی را افزایش دهد. دراین باره در نشست سوم رویداد «رَج» با حضور استادان حوزه ارتباطات به بررسی ابعاد مختلف ضرورت وجود رسانههای محلی و نسبت آن با حاکمیت پرداختیم. در این نشست دکتر علی اصغر محکی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران و عضو هیئت مدیره انجمن علمی مدیریت اطلاعات ایران، دکتر حسین مهربانی فر استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه علوم اسلامی رضوی و دکتر ادریس راموز مدرس دانشگاه و پژوهشگر اجتماعی حضور داشتند.
دکتر علی اصغر محکی در ابتدای این نشست با اشاره به خاستگاه روزنامه نگاری امروز گفت: روزنامه نگاری که امروزه حاکمیت پیدا کرده است، منزلتی متفاوت از رسانه مردمی یا محلی دارد.
روند توسعه روزنامه نگاری در دنیا و از جمله کشور ما به شکل مردمی نبوده است. به همین دلیل، با وجود اینکه سالیان زیادی از فعالیت روزنامه نگاری در کشور ما میگذرد، هنوز فرهنگ روزنامه خواندن و اینکه روزنامه جزو رسانههای اصلی مردم باشد و در نبود آن احساس کمبود کنند، وجود ندارد. این اصل نبودن در بحث اعتماد که بزرگترین سرمایه هر رسانه است، وجود دارد. مردم احساس میکنند زبان روزنامههای ما رسمی و دور از زبان مردم است. برای همین میبینیم که به تازگی بیلبوردهای تبلیغاتی در شهر مشهد هم به لهجه محلی درآمده است و آنها هم متوجه شده اند که اگر به زبان مردم نزدیک نشوند، راه به جایی نخواهند برد. مردم وقتی به رسانهها نگاه میکنند، میبینند که ادبیات، دغدغه و نیازهای آنها در آن رسانه وجود ندارد. این موضوع شامل رسانههای نوشتاری و حتی صوتی و تصویری نیز میشود. رسانههای ما امروزه دارند یک سازوکار بالا به پایینی را دنبال میکنند که طبق آن قرار است مردم به یک جایی هدایت شوند. درحالی که باید خواسته مردم در رسانه نشان داده شود و مسئولان را با آن نیاز همراه کنند. در یک رسانه محلی مردم بیشتر خودشان را میبینند. باتوجه به اینکه نوع کنشگری در رسانه محلی بیشتر انتقادی است و سانسور باید در آن کمتر باشد و همچنین، جنس مسائل آن عینی، مردمی و تیزتر است، فعالیت رسانههای محلی برای نهادهای نظارتی رسمی و حاکمیتی دشوار خواهد بود، مگر اینکه برحسب چند پیش شرط، نهادهای نظارتی مجبور شوند به کار رسانههای محلی تن بدهند. یکی از این پیش شرطها زمانی است که به نظر میآید حجم مطالبات مردمی و تبیین و توجیه رسانههای رسمی به گونهای است که به رسانههایی دیگر نیاز است تا این رسانهها بهتر حرف مردم را بشنوند و ارتباط گیری آسانتر شود. پیش شرط دیگر این است که حاکمیت به این درک رسیده باشد که باید تقسیم کاری صورت گیرد؛ به این صورت که مسائل کلان ملی و سیاست خارجی به رسانههای رسمی برود و مسائل خرد در رسانههای خرد مطرح و جمع شوند. رسانه محلی در شرایطی رشد میکند که ترتیبات رسمی حاکمیتی به نوعی پذیرفته باشد که میخواهیم به سوی حالتی از فدرالیسم محلی برویم یا اینکه هر زمان که میخواهد یک اتفاق و رویداد در شهر رخ دهد، بلافاصله ذهنیت سیاست گذاران به این سمت برود که تشکلها و رسانه محلی چگونه میتوانند به این رویداد وارد شوند و به این سمت نروند که خبرگزاریها و روزنامههای رسمی را دعوت کنیم بیایند و پشتیبانی کنند. برای فعال سازی رسانههای محلی به سه گام نیاز است. گام نخست حساس سازی است. یعنی باید تا جایی که امکان دارد، هر مرجع مرتبطی در موضوع فعالیت رسانههای محلی به ضرورت و کارکرد رسانه محلی حساس شود و بداند که بدون رسانه محلی دشواریها بیشتر خواهد بود.
ترتیبات ارتباطی حاکمیتی باید به این سمت برود که همیشه باب گفتگو باز باشد. بازگذاشتن کانالهای گفتگو آن هم محدود به رسانههای کلان که در دسترس طیفهای مختلف مخاطب نیست، راه به جایی نخواهد برد. گام بعدی برای فعال سازی رسانههای محلی، توانمندسازی است که رویداد «رَج» نیز در پی آن است و گام سوم نیز فعال سازی است.
این استاد دانشگاه در ادامه با تأکید بر کارکرد رسانه محلی در زمینه جهاد تبیین، گفت: روزنامه نگاری محلی با مدیریت حوزه شناخت، احساس، نگرشها و رفتارهای مخاطبان هم راستاست. آن کاری را که رسانههای کلان ما نتوانستند انجام دهند، رسانه محلی میتواند انجام دهد. از بزرگترین ترتیبات اجرایی یا پیاده سازی فرمایش رهبر معظم انقلاب در زمینه تبیین شناختی، مردمی سازی رسانه است. از راههای مردمی سازی رسانه داشتن شهروندروزنامه نگار است که رسانه را از خود بداند و صدای مردم باشد. کارآمدی با ایجاد سطحی از اعتمادسازی و رضایت اتفاق میافتد و اعتماد و رضایت را میتوانیم از طریق فرایندهای ارتباطی، تعاملی و گفت وگومحور ایجاد کنیم که رسانه محلی این کارکرد را دارد. هویت سازی و انتقال ارزشهای اساسی قوام بخش به جامعه از طریق
روزنامه محلی امکان پذیر است. باتوجه به تنوع فرهنگی ما، خیلی دشوار است که رسانههای کلان هویت سازی و ارزشهای اساسی را منتقل کنند. رسانه محلی بر اساس خرده فرهنگ و رویدادهای تاریخی محله وارد میشود. روایت سازی مبتنی بر تداوم تاریخی و جغرافیایی است و این مهم از طریق مردمی سازی رسانه اتفاق میافتد. رسانه محلی باید صدای افرادی باشد که به حاشیه رانده شده و به خاموشی گراییده اند.
دکتر حسین مهربانی فر در ادامه این نشست به توضیح نسبت حاکمیت با رسانه محلی پرداخت و گفت: در ساختار حاکمیتی و دولتی ما تصدیگری حداکثری وجود دارد. این تصدیگری در حوزههای مختلف رسانه، فرهنگ، صنعت و اقتصاد وجود دارد. دولت یا حاکمیت حق ورود به عرصههای مختلف را برای خود قائل است و این موضوع باعث میشود دولت و حاکمیت به رقیب تشکلهای مدنی تبدیل شوند. خود این روند به مرور باعث خواهد شد که حاکمیت به جای اینکه تسهیلگری کند، به تصدیگری دست بزند. همین است که ما میبینیم در خیلی از مواقع امر سیاسی بر امر اجتماعی غلبه میکند. چالشی که این ایراد ایجاد میکند، این است که به مرور شبکه عظیم تصدیگر حاکمیت بیش از آنکه دچار خلاقیت و نوآوری شود، دچار تکرار و روزمر گی و در نتیجه خوردن برچسبهای سیاسی و ایدئولوژیک
میشود. در این فضا میبینیم که بیشتر کنشگران رسانهای ما در ساحت رسمی در نظریههای اولیه ارتباطات گیر کرده اند. نظریههایی که میتوانیم آنها را نسل اول نظریات ارتباطات بدانیم و در آنها بیش از آنکه معنا را در اذهان انسانها بدانند، آن را در پیام محدود میکنند. این کنشگران به این توجه نمیکنند که ما امروزه دیگر در یک فرایند مبادله معنا هستیم. حتی میتوان گفت اکنون که ارتباطات در مرحله بازتولید معناست و هر فرد در فضا و زمینه فرهنگی متفاوت زیست میکند که خوانش متفاوتی از پیام خواهد داشت، اینکه رسانه چقدر به ذهنیت آن فرد نزدیک شده است، موضوعیت دارد. اینجاست که بحث رسانههای محلی اهمیت پیدا میکند. وقتی این فهم از ارتباطات وجود نداشته باشد، شنیدن صداهای محلی جدی گرفته نمیشود، زیرا ما اصلا باور نداریم که معنا در زمینه تولید میشود و در ذهن انسان هاست. ما باید به این سمت برویم که فضایی برای گفتگو و شنیدن رسانههای محلی ایجاد کنیم. ما طرحی برای مشارکت نداریم و چرایی این موضوع به این برمی گردد که شناختی از مسائل زمینهای نداریم. زمینه شکل گیری مسئله از بطن جامعه شکل میگیرد. ما اساسا جامعه را نشنیده ایم. برای اینکه این شناخت حاصل شود، باید افراد را به خودآگاهی برسانیم. هویت در رویارویی با غیریت شکل میگیرد. زمانی که جامعهای یکنواخت وجود داشته باشد، هویتی شکل نخواهد گرفت؛ بنابراین ما به فضای رقابتی، گفتگو و مشارکت نیاز داریم.
دکتر ادریس راموز در بخش دیگری از این نشست با تأکید بر روند تغییر رسانهها در نظم نوین جهانی بیان کرد: امروزه ورود رسانههای محلی امری اجتناب ناپذیر است و رسانه به عنوان جزئی از تغییر نظم جهانی، خودش را تعریف میکند. رکن اصلی جریان رسانهای که مبتنی بر لیبرالیسم است، تمرکزگرایی است. در مفهوم تمرکزگرایی منوبولگ و تک صدایی وجود دارد. به عبارت دیگر در این فرایند ما دارای یک دیکتاتوری رسانهای هستیم به این معنی که من فکر میکنم و همه باید مانند من فکر کنند. کاری که تمرکزگرایی میکند، ازبین بردن دو شاخص معنایی زمان و مکان است. یعنی به دلیل اینکه بتواند در تئوریهای رسانهای موفق باشد، این دو رکن را از بین میبرد. زمان به مثابه تاریخ و مکان به مثابه جغرافیاست. با تغییری که در نظم جهانی درحال رخ دادن است، با افول کارکرد تمرکزگرایی روبه رو هستیم. این افول در حوزه رسانهها خودش را نشان میدهد و میبینیم که آنها دارند کارکرد مونولگی خود را از دست میدهند و وارد مرحله جدید شبکههای اجتماعی میشوند که البته در همین الگو هم بافت همان حالت مرکز پیرامون را دارد.
منتها در نظم جدید آنچه اهمیت پیدا میکند، عنصر تاریخ، جغرافیا، هویت، روایت و گفت وگوست. به همین دلیل، میبینیم که در نظم جدید رسانهها اگر بخواهند قصه داشته باشند و نماینده هویت، روایتهای متنوع و متکثر، جمهوریت، جغرافیا و قصههایی باشند که در میان مردم بیناذهنیت ایجاد کرده است، باید محله محور شوند. دراین میان، تهدیدی وجود دارد و آن این است که جریان انتقال از رویکرد تمرکزگرایی به تنوع گرایی به فاشیست رسانهای تبدیل شود. چیزی که ما امروزه و در چند ماه گذشته علائم و نشانه هایش را در جامعه خود میبینیم. فاشیست رسانهای به معنای استبداد رسانهای است. برخلاف لیبرالیسم رسانهای که میگفت من فکر میکنم و دیگران هم باید مثل من فکر کنند، فاشیست رسانهای میگوید که دیگران نباید فکر کنند و فقط من فکر میکنم و دیگران باید مصرف کننده صرف باشند. تهدید این است که در این نقطه به جای بازگشت به فرهنگ و تاریخ، برگشت به ایدئولوژی را داریم. ایدئولوژی در فاشیست رسانهای به معنای تقدم سیاست بر اخلاق است. فاشیست رسانهای میآید و از عنصر نژادپرستی، ملی گرایی و حتی مذهب در جهت حفظ اقتدار دولت مرکزی استفاده میکند. در این نقطه، جامعه و گروههای خاموش علیه این ساختار شکل میگیرند. یعنی در جایی که ما انتظار داشتیم رسانههای محلی فرصتی برای توسعه تعاملات اجتماعی و رسانهای برای دولت مرکزی و حاکمیت باشند، به جریان رقیب آن تبدیل میشوند